آداب فرزند یروری
امام سجاد(ع) فرمودند: حق کودک مهربانی به او در آموزش و گذشت از وی و عیب یوشی و همراهی و یاری اوست.
امام سجاد(ع) فرمودند: حق کودک مهربانی به او در آموزش و گذشت از وی و عیب یوشی و همراهی و یاری اوست.
در روزگاری که خیلی از زوجها ترجیح میدهند تنها یک فرزند داشته باشند، تربیت کودکی سالم، مستقل و توانمند کار سادهای نیست. بچههای یکی یکدانه، آسیبهایی را تجربه میکنند که بچههای دارای خواهر و برادر از آنها در امانند. آنها بیرو دربایستی اگرچه از بیشترین امکانات بهرهمند میشوند اما در حوزه روابط اجتماعی، خانوادگی، مهارتهای همدلی و همکاری ضعف دارند.
_ یک آفت خیلی بزرگ درباره کودکان تنها، در مرکز توجه قرار گرفتن شان است. بچههای یکی یکدانه کم کم میآموزند که محور خانه هستند. آنها حکمرانی میکنند و پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ با خواستههای او راه میآیند. این خود را محور دانستن کم کم از خانه فراتر رفته و به مدرسه و اجتماع و روابط دوستانه شان کشیده میشود. سعی کنید به فرزندتان بیاموزید که دیگران هم حق و حقوقی دارند و همیشه حق با او نیست و به خواست او عمل نمیشود.
_ بچههایی که تک فرزند هستند، دیرتر مستقل میشوند و مسئولیت میگیرند. سعی کنید تا حد ممکن در امور خانه، کارهای مدرسه یا در گروههای بازی، به او مسئولیت بدهید و از او بخواهید که تصمیم گیرنده باشد. مهارت تصمیمگیری چیزی است که اغلب این بچهها از آن بیبهرهاند. شاید اوایل فرزندتان در تصمیمگیری اشتباه کند اما کم کم آن را یاد میگیرد و میتواند روی پای خود بایستد.
_ تک فرزندها گاهی تحت فشار توقعات زیاد اطرافیان قرار میگیرند و پدر و مادری که تنها ثمره زندگی خود را کودکش میبیند، از او توقع دارد طوری زندگی کند که او میخواهد. در برخورد با فرزند یکی یکدانهتان کمی منصفتر باشید و برای آنکه مطابق ایده آلهای شما رفتار کند به او فشار نیاورید.
یکی از اساسیترین گامها در آموزش نظم به کودکان، تعیین یک برنامه روزانه، مثل ساعت خواب، زمان غذا خوردن، بازی کردن و دیگر کارهای روزانه است. این برنامه ریزی کمک میکند تا کودک احساس امنیت بیشتری کند زیرا از توقعات والدین خویش آگاه میشود.
برای کودکان خردسال، انتقال از کاری به کار دیگر کمی دشوارتر است بنا بر این باید به آنها کمک کنید و چند دقیقه زودتر این انتقال و جا به جایی را به وی اطلاع دهید مثلا بگویید: ” تو چند دقیقه دیگر وقت داری، بعدش باید بخوابی”
در مورد انتخابهای کودکان نیز باید شفاف عمل کنید. مثلا بگویید: ” تو میتوانی شیر یا آبمیوه بخوری اما نوشابه نمیتوانی بخوری”
توجه داشته باشید که کودکان فراموشکارند و نیاز به یادآوری دارند، پس قوانینی را که وضع میکنید هرزگاهی گوشزد و یادآوری نمایید.
نکات مهمی که والدین در تعیین قوانین باید به آنها توجه داشته باشند
- با چند قانون محدود شروع کنید، زیرا اگر تعداد قوانین زیاد باشد به خاطر سپردن آنها برای کودک دشوار میشود.
- در مورد “نه” گفتن و مخالفتهای خود مطمئن و محکم عمل کنید. شما به عنوان والدین باید به هرآنچه که اعتقاد دارید محکم بچسبید و بر آن پای بند باشید و برای مخالفتهای خویش دلیل موجه داشته باشید، همچنین در هر مخالفتی باید از اینکه فرزندتان دلیل شما را متوجه شده است اطمینان حاصل کنید. مثلا بگویید: ” تو نباید با دوچرخه به خیابان بروی چون خیابانها شلوغ است و خطر دارد”
- در هر شرایطی اجازه صحبت کردن و اظهار نظر به کودکان بدهید زیرا باید در تعیین و وضع قوانین نقش داشته باشند، ضمن اینکه باید بتوانند در مورد تفکرات و احساسات خویش به راحتی با والدین صحبت کنند و این حضور و آزادی اظهار نظر هیچ ربطی به سن کودک ندارد. کودکان خردسال هم باید به راحتی بتوانند با والدین خود صحبت کنند و والدین هم باید توجه لازم به نظرات آنها داشته باشند. این ارتباط کلامی کودک و والدین باعث میشود کودکان از قوانینی که خودشان در وضع آنها نقش داشتند بهتر پیروی کنند و از طرفی والدین هم میتوانند به درک صحیح تری از دیدگاههای کودکان نایل شوند.
• این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که گوش فرا دادن به نظرات کودکان، الزاما به معنای ایجاد تغییر در قوانین نیست بلکه در این گفت و گوها شما هم بهتر میتوانید “بایدها” و نبایدها” یتان را برای کودکان تشریح کنید.
- قانون یا هدفتان از قانونی را که وضع کردهاید به روشنی توضیح دهید و در مورد اجرای آن هم جدی باشید. مثلا در مورد ساعتی که میخواهید فرزندتان در منزل باشد، بگویید: ” ساعت 12 باید خونه باشی” نگویید ” دیر نکنی”
هیچگاه گمان نکنید وضع قوانین از شما چهرهای زورگو و دیکتاتور میسازد و اجازه ندهید این طرز تفکر باعث شود که هرزگاهی کوتاه بیایید زیرا اینگونه رفتار، وضع را خیلی خرابتر میکند. طوری رفتار کنید که کودک متوجه شود که احساسات او را به خوبی درک می کنید اما در عین حال پای بندی به قوانین و اجرای آنها هم مهم و جدی هستند. مثلا بگویید ” میدونم خیلی داره بهت خوش میگذره و رفتن سخته، اما دیگه وقت رفتنه”
اعمال محدودیتها و قوانین منصفانه نشانگر توجه شما است. اگر این دقت و توجه را نداشته باشید، قوانین ناعادلانه توام با سخت گیری وضع میکنید و در این شرایط یقین داشته باشید بچهها حتما سعی در تغییر آنها خواهند کرد و در نتیجه در این ناهماهنگی که ایجاد میشود حصول نتیجه را غیرممکن یا لااقل بسیار دشوار میکند.
به این موضوع توجه داشته باشید که اگر شما برای فرزندانتان قانون نگذارید و زندگی تحت لوای قانون و مقررات را به آنها آموزش ندهید، کودکان همچنان به تاخت و تازهای خود ادامه میدهند تا کسی آنها را در حصار قوانین بگیرد که این فرد ممکن است مدیر مدرسه باشد، پلیس باشد یا … که اگر در این مراحل که شخصیت کودک تا حد بسیار زیادی شکل گرفته است ممکن است مقاومتهایی از خود نشان بدهد که نتایج خوبی در پی ندارد.
در برابر قانونشکنیهای بچهها آرام و صبور باشید و همیشه عادلانه رفتار کنید. دقت داشته باشید رفتاری کنید که بتواند حسی در کودک ایجاد کند که آن اشتباه را تکرار نکند. مثلا اگر روی دیوار نوشت، در تمیز کردن دیوار نوشتهها حتما به او کمک کنید.
- از بچهها بخواهید در مورد مشکلاتی که دارند با شما صحبت کنند.
- راه حلهای پیشنهادی بچهها را بشنوید حتی اگر غیر قابل اجرا هستند. در این مرحله تعداد راه حلها و ایدههایی که ارایه میکنند بسیار با اهمیت تر از کیفیت آنها است.
- راه حلهای پیشنهادی را با هم مورد بررسی قرار دهید و این موقعیت را برای کودکان فراهم کنید که راه حل جایگزین ارایه کنند.
- آنقدر این تجزیه و تحلیل را ادامه بدهید تا به یک راه حل واحد که هم مورد پذیرش شماست و هم فرزند شما مخالفتی با آن ندارد برسید.
- نتیجه کار را با دقت مورد بررسی قرار دهید اگر مطلوب بود که هیچ، اگر نه دوباره از ابتدا شروع کنید.
دقت داشته باشید هیچگاه با عصبانیت اقدام به حل مشکلی نکنید زیرا ممکن است حرفی بزنید یا کاری انجام دهید که بعدا پشیمان شوید.
هر وقت عصبانی شدید برای دقایقی محل را ترک کنید اگر بزرگتر دیگری در منزل هست که بشود بچهها را به وی سپرد، خانه را ترک کنید، کمی قدم بزنید، اما به بچهها بگویید که برای چه بیرون میروید.
در غیر این صورت لااقل به اتاق دیگری بروید، خود را در حمام حبس کنید، چند نفس عمیق بکشید، موزیک گوش دهید، آدامس بجوید، دستهایتان را به طریقی مشغول کنید ( نقاشی بکشید ، چیزی بنویسید، پیشخوان آشپزخانه را تمیز کنید و …) اما دقت داشته باشید هر کاری که میکنید بیش از 10 دقیقه دور نباشید وقتی آرامش خود را بازیافتید تصمیم بگیرید و عمل کنید تا هم کار ناسنجیدهای نکنید که بعدا پشیمان شوید و هم اینکه عملکرد شماست که به فرزندتان میآموزد چگونه رفتار کند. مثلا اگر در این موارد دست روی فرزندتان بلند کنید آیا او نیز در مواردی که با چنین شرایطی مواجه شد از روش درگیری و زد و خورد استفاده نمیکند؟
ممکن است در برخی شرایط بچهها از قوانینی که برایشان گذاشتهاید عصبانی شوند در این شرایط شما خونسردی خود را حفظ کرده و به آنها در رسیدن به آرامش کمک کنید مثلا به آنها اجازه بدهید نقاشی بکشند، گل بازی کنند، موسیقی گوش کنند، تنهایی به اتاقی بروند و فریاد بکشند و … اما مهمترین مسئله این است که وقتی آرام شدند و آمادگی داشتند با هم صحبت کنید، در این وضعیت شنیدن حرفهای بچهها مثل بیرون کشیدن لاشه چوب از داخل زخم است پیش از اینکه زخم عفونی بشود.
در حین صحبت کردن با رفتارتان به آنها بیاموزید چگونه بدون اینکه به دیگران حمله کنند یا آسیبی به کسی برسانند، در مورد احساسات خود حرف بزنند.
از مهمترین اهداف آموزش نظم این است که فرزندان ما بتوانند شاد باشند، احساس امنیت کنند و به عنوان عضوی از جامعه با هر شرایطی به خوبی سازگار شوند.
تربیت کودک کاری بسیار دشوار است اما اگر کودکان یاد بگیرند رفتارهای خود را کنترل کنند، ارزش دارد که این رنج را به جان خریدار باشید و چه افتخاری بیشتر که در این آموزش شما راهنمای فرزندتان باشید.
همیشه این را در نظر داشته باشید در هر آموزشی استفاده از کلمات آسیب زننده ممنوع و استفاده از کلمات کمک کننده مجاز است.
منبع:www.hamshahrionline.ir
محمد جعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود، امتحانش عجیب تر…
امتحاناتی که هر هفته می رفت و هر کسی باید برگه خودش را تصحیح می کرد…
آن هم نه در کلاس، در خانه…
دور از چشم همه
اولین باری که امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم…
نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان،هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم….
فردای آن روز در کلاس وقتی همه بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من…
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم…
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم خودم را فریب بدهم…
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره بهتری بگیرم…
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد، معلم برگه ها را جمع کرد و بر خلاف همیشه در کیفش گذاشت…
چهره هم کلاسی هایم دیدنی بود…
آنها فکر می کردند این امتحان را هم مثل امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند…
اما این بار فرق داشت…..
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود…
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم…چون بر خلاف دیگران از خدم غلط می گرفتم،از اشتباهاتم چشم یوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم…
زندگی یر از امتحان است…
خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم…
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم… اما یک روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم…
تا می تونی غلط های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند.
بهترین کاری که برای بچه ها (مخصوصا بچه هایی که تک هستند) می شود انجام داد این است که زندگی شان را با دوستانشان یر کنیم. چون بچه ها از سه سالگی به بعد در کنار یدر و مادر یک مقدار اضطراب را در خودشان رشد می دهند برای اینکه تفاوت و فاصله را از آن همه نادانی و ناتوانی در مقایسه با یدر و مادر متوجه می شوند.