روابط زوجین با والدین
همانطور که ما از بودن با همسرمان لذت میبریم، باید از رفتوآمد با اقوام خود و همسرمان نیز لذت ببریم؛ چرا که آنها بخشی از زندگی ما هستند. ما موجودی اجتماعی با نیازهایی از جنس ارتباط و علاقه اجتماعی هستیم و اگر به این نیازها پاسخ ندهیم، آرامش را تجربه نخواهیم کرد.
ناراحتی و عصبانیت در زمان قهر و قطع ارتباط با اطرافیان همیشه مربوط به احساس تنفر، دعوا یا دخالت آنها در امور خانوادگی ما نمیشود، بلکه بخشی از آن به احساس تنهایی ما برمیگردد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، فرزند ما عقاید خود را درباره پدربزرگ و مادربزرگهایش از ما میگیرد. او پیش از این که واقعا بتواند و بکوشد که مردم را بشناسد، قوم و خویشهای خود را با صفتهای مختلفی چون؛ مقدس، مهربان، شیطان، خسیس، بیخود، احمق و… میشناسد؛ یعنی آن طور که معرفی شدهاند.
او پدربزرگ و مادربزرگهایش را از دریچه چشم پدر و مادرش مینگرد و اگر این معرفیها درست انجام نشده باشند، مشکلات بسیار جدی برای او به وجود خواهند آورد و مانع شناخت و ارتباط اجتماعی او در آینده خواهند شد.
بنایراین بخش مهمی از تربیت فرزندان ما در آینده، در گروی مدیریت روابط ما با خانوادههای والدینمان است.